.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
اتفاقاً بني‌صدر دربه‌در دنبال پيروزي بود
اين شخص اگر يك پيروزي به دست مي آورد چنان بر كشور مسلط مي شد كه شايد هيچ كس نمي توانست او را از جايش تكان بدهد. لذا وي خيلي تلاش كرد كه بتواند حتي تپه اي كوچك را آزاد كند تا بواسطه آن تبليغاتي انجام دهد اما نتوانست.بني صدر بعضاً در خط مقدم جبهه نيز وارد مي شد و بسيار به دنبال پيروزي بود. بنابراين مشكل اصلي، بيشتر در ساختار فرماندهي و مديريت و تاكتيك‌ها و روش‌هاي جنگ در دوره او بود.
اتفاقاً بني‌صدر دربه‌در دنبال پيروزي بود

محسن رضايي گفت: اتفاقاً بني صدر دربدر به دنبال يك پيروزي بود. اين شخص اگر يك پيروزي به دست مي آورد چنان بر كشور مسلط مي شد كه شايد هيچ كس نمي توانست او را از جايش تكان بدهد. لذا وي خيلي تلاش كرد كه بتواند حتي تپه اي كوچك را آزاد كند تا بواسطه آن تبليغاتي انجام دهد اما نتوانست.
محسن رضايي از فرماندهان دوران دفاع مقدس و فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در زمان جنگ در گفتگو با خبرگزاري فارس به مناسبت هفته دفاع مقدس ضمن بيان اين مطلب به غائله كردستان نيز پرداخت.
متن اين مصاحبه در زير مي‌آيد.

سؤال- با اجازه شما يك گريزي به وقايع كردستان مي زنم. احزاب يا گروهك هاي كُومله و دموكرات كردستان بارزترين تشكل هاي ضد انقلاب و تجزيه طلب در كردستان بودند.اين گروه ها براي نسل جوان ناشناخته اند.لطفا توضيح بدهيد اين ها به دنبال چه اهدافي هستند و به كجا وابسته بودند؟

حادثه كردستان حادثه مهمي بود كه قبل از جنگ شروع شد

محسن رضايي:حادثه كردستان يك هفته بعد از پيروزي انقلاب در مهاباد شروع شد. حزب دموكرات كردستان از فرصت فقدان دولت مركزي استفاده كرد و با حمله به پادگان ارتش توپ هاي 105ميليمتري را به كوه‌هاي اطراف بردند و مراكز دولتي را مورد هدف قرارمي دادند.
مخالفين انقلاب از سراسر ايران به كردستان مي رفتند و عضو اين احزاب مي شدند و به واسطه اسلحه و مهماتي كه از پادگان‌ها غارت كرده بودند، به حزب بعث عراق مي ‌پيوستند؛ شورش كردستان اينگونه شروع شد و تا سال 74-73 هم ادامه داشت به طوريكه تا سال 1371 ما در كردستان 1200 نفر شهيد داشتيم، لذا شهيد احمد كاظمي به همراه چند تيپ سپاه به آنجا رفت و آنجا را آرام كرد به طوريكه وقتي انتخابات مجلس برگزار شد، حتي روستايي هاي كرد نيز در آن شركت كردند كه باشكوه ترين انتخابات تا آن زمان بود . چند سال طول كشيد تا خدابيامرز كاظمي توانست امنيت را به كردستان برگرداند.
بنابراين حادثه كردستان، حادثه مهمي است كه قبل از جنگ شروع شد و تا بعد از جنگ هم ادامه داشت و در طي اين 15 سال در آنجا حدود 40-30 هزار نفر شهيد و زخمي داديم و اگر جنگي بين ايران و عراق رخ نمي داد، بزرگترين حادثه ايران همين بود، هم از نظر طول زماني و هم از لحاظ گستردگي حمايت‌هايي كه آمريكا و حزب بعث از اين جريان مي كردند و ارتباط آمريكا و عراق نيز به همين سبب قوي تر شد. البته تركيه هم كمك‌هايي به شورشيان حزب دمكرات مي كرد.

سؤال- يك توضيحي هم درباره اين «هيئت حسن نيت» معروف كه از طرف دولت موقت اعزام شده بود بدهيد.بازماندگان اين ها كه غالبيا در نهضت آزادي هستند مدعيند كه پيشاپيش موافقت شوراي انقلاب راكسب كرده بود اما گفته مي شود كه امام بعداً اظهار ناراحتي كردند و گفتند اينها بدون نظر و مشورت من رفته اند؟

دولت موقت براي اعزام هيئت حسن نيت با امام مشورت نكرده بود

محسن رضايي: در مورد «هيأت حسن نيت» بايد گفت كه چون شوراي امنيت ملي در اختيار نخست وزير موقت بود و سيستم فكري آنها نيز اين بود كه حزب دمكرات يك گروه انقلابي و خودي هستند كه اكنون چون ناراحت و عصباني شده اند چند شهر را گرفته اند، لذا گروهي را براي مذاكره با آنها فرستادند.اگرچه زماني اين حزب عليه شاه مي جنگيد اما اولين شورش عليه انقلاب را هم رقم زدند.البته حزب دموكرات حتي در زمان شاه نيز قيام مسلحانه نكرده بود مگر در جنگ جهاني دوم كه شوروي كشور را اشغال و يك حكومت به اصطلاح دمكراتيك در آذربايجان درست كرده بود كه در آن زمان نيز حزب دمكرات با آنها همراهي كرد. اما زماني كه شوروي‌ عقب رفت حزب دمكرات هيچ گاه عليه شاه دست به سلاح نبرد . اما اين ها بلافاصله عليه انقلاب اسلحه به دست گرفتند. لذا اينها نمي توانستند خودي باشند و مذاكره با چنين گروهي معلوم بود كه از موضع ضعف خواهد بود و آنها به جاي همراهي و دادن پاسخ مثبت، قضيه را حمل بر ضعف دولت مركزي مي كردند و اوضاع بدتر مي شد كه همين‌گونه نيز شد. نتيجه مذاكره «هيأت حسن نيت» اين شد كه گروهك هاي شورشي دل و جرأت بيشتري پيدا كردند و ما با تلفات سنگين‌تري توانستيم سنندج و ساير شهرها را آزاد كنيم.
آنها در اين رابطه با تصميم دولت عمل كردند و حتي با امام مشورت نكرده بودند، چون احساس مي كردند شوراي امنيت ملي در اختيار آنهاست و در اين سطح مي توانند تصميم بگيرند در حالي كه اين بحث را بايد با نظر امام هماهنگ مي كردند.داريوش فروهر رئيس اين هيأت بود و چند نفر ديگر از دولت بازرگان هم كنارش بودند.

سؤال- برويم سراغ جنگ هشت ساله.به نظر شما علت اصلي شكست عمليات‌ كلاسيك ارتش در زمان بني صدر چه بود؟ ناكارآمدي ارتش و اصل انجام عمليات بصورت كلاسيك يا لو رفتن اطلاعات؟ شما فكر مي كنيد بني صدر واقعا به دنبال پيروزي بود يا خودش موجبات شكست را فراهم كرده بود؟

اتفاقاً بني صدر در به در به دنبال پيروزي بود

محسن رضايي: اتفاقاً بني صدر دربدر به دنبال يك پيروزي بود. اين شخص اگر يك پيروزي به دست مي آورد چنان بر كشور مسلط مي شد كه شايد هيچ كس نمي توانست او را از جايش تكان بدهد. لذا وي خيلي تلاش كرد كه بتواند حتي تپه اي كوچك را آزاد كند تا بواسطه آن تبليغاتي انجام دهد اما نتوانست.بني صدر بعضاً در خط مقدم جبهه نيز وارد مي شد و بسيار به دنبال پيروزي بود. بنابراين مشكل اصلي، بيشتر در ساختار فرماندهي و مديريت و تاكتيك‌ها و روش‌هاي جنگ در دوره او بود. تاكتيك‌ها و توانائي هاي نظامي به كار گرفته شده در زمان بني صدر قابليت و ظرفيت كافي را براي تغيير موازنه قوا به نفع ايران را نداشت. بنابراين مشكل، بيشتر به ساختارهاي نظامي كلاسيك و تفكرات كلاسيك حاكم بر جنگ در دوران بني صدر باز مي گردد.

سؤال:آيا عمليات‌هاي پارتيزاني و چريكي كه شهيد چمران تحت عنوان جنگ‌هاي نامنظم همراه گروه‌هاي ديگر در اوايل جنگ صورت داد، موفق بودند؟كمي درباره نتايج اين قبيل جنگ ها و ميزان تاثير آنها بر روند آزادسازي توضيح بدهيد؟

عمليات پارتيزاني و چريكي بيشتر نقش تثبيت كننده‌ي جبهه‌ها را داشت

محسن رضايي: اين عمليات‌ بيشتر نقش تثبيت كنندگي جبهه ها را داشت چون عمدتاً پارتيزاني و به صورت شبانه انجام مي شد، نهايتاً چند تانك، مي زدند يا چند اسير مي گرفتند . شايد اسرائي كه در جنگ‌هاي نامنظم گرفته شده كمتر از 500 نفر يا كل تانك‌هايي كه زده شده كمتر از 100 دستگاه بوده است و شايد ارتش عراق تنها از 100 كيلومتر مربع عقب نشيني كرده باشد اما فايده بزرگ اين عمليات‌ بازداشتن ارتش عراق و زمين گير كردن آن بود. بنابراين به عنوان كمكي براي تثبيت خطوط دفاعي نقش مؤثري داشتند و كميت براي آنها ملاك نبود.
دسته اي از اين عمليات‌ را شهيد چمران و يك بخش راهم بچه‌هاي سپاه انجام مي‌دادند و بعد از عمليات "فرماندهي كل قوا" كه در حقيقت يك عمليات چريكي بود كه به سبك جديد انجام شده بود، اين نوع عمليات گسترش يافت.
البته تا قبل از اين، سپاه عمليات شبانه هم انجام مي داد مثلاً در اسفند 1359، سپاه در قصرشيرين به روستايي به نام "كلينه" حمله كرده بود و توانسته بود تعدادي اسير بگيرد و اين شايد بزرگترين عمليات پارتيزاني و چريكي بود كه در قصر شيرين و سرپل‌ذهاب اتفاق ‌افتادكه سردار همداني فرماندهي آن محور را بر عهده داشتند.

سؤال:من هميشه اين سوال در ذهنم بوده كه چرا سپاه عمليات‌ آزادسازي خود را از استان خوزستان آغاز كرد؟ چرا ابتدا به سمت جبهه شمالي و مياني نرفتيد؟آنجا هم شهرهاي مهمي از دست رفته بود.

عراق براي تسلط بر شمال خليج فارس چشم طمع دوخته بود

محسن رضايي: دليل اصلي اش اهداف ارتش عراق بود.مهمترين هدفي كه عراق از نظر سياسي و اقتصادي دنبال مي كرد منطقة خوزستان بود. درست است كه براي ما تمام وطن از نظر زمين و خاك ارزش معنوي يكساني دارد اما تمام نقاط مرزي ايران براي دشمن ارزش سياسي ـ اقتصادي يكساني ندارند. خوزستان به دليل ارزش سياسي ـ اقتصادي خاص خود متفاوت از ديگر مناطق مرزي بود.
اولين علت اهميت خوزستان وجود منابع اصلي درآمد كشور (نفت) در آن بود در حالي كه در ساير مناطق مرزي چنين درآمدي نصيب كل كشور نمي‌شد.
دومين علت اين بود كه عراق براي تسلط بر شمال خليج فارس به خوزستان چشم طمع دوخته بود. تسلط بر شمال خليج فارس، عراق را به يك قدرت بزرگ منطقه‌اي تبديل مي كرد يعني مي توانست به راحتي كويت و كشورهاي ديگر را هم بگيرد، در حالي كه در منطقه كرمانشاه يا ايلام چنين موقعيت ژئوپولتيك براي ارتش عراق وجود نداشت. اگر كسي خوزستان را بگيرد مثل اين است كه خليج فارس را هم گرفته اما تصرف ايلام يا كرمانشاه اگرچه به تهران نزديك‌تر است، اما در كل منطقة خاورميانه تأثيري نخواهد داشت.
تصرف استان خوزستان هم تأثير داخلي داشت، هم منطقه اي و هم بين المللي. هر يك كيلومتر خاكي كه در آن سرزمين آزاد مي گرديد موجب مي‌شد ارتش عراق از اهداف خود عقب‌تر برود و ميزان تأثيرگذاري او در كل جنگ كمتر شود. يعني هر يك كيلومتر پيشروي در استان خوزستان سبب نزديكي بيشتر به پايان جنگ مي‌شد به طوري كه اگر ما خوزستان را پس مي‌گرفتيم و بصره را نيز تصرف مي كرديم، ارتش عراق از تمام مناطق اشغالي عقب نشيني مي كرد اما اگر مناطق غرب را مي گرفتيم، ارتش عراق حتي يك كيلومتر هم از استان خوزستان عقب نمي نشست.
بنابراين به علت تأثير عمليات‌ در استان خوزستان بر پايان جنگ و افزايش ميزان پيروزي و موفقيت‌هاي ايران اين استان محور اصلي عمليات قرار گرفت.
البته بنا گذاشته بوديم هر مقدار كه در خوزستان با مشكل مواجه شديم، جنگ را به غرب بكشانيم تا فرصتي پيدا كنيم و بتوانيم دوباره در جنوب عمليات كنيم اما بطور كل محور استراتژي عملياتي ما خوزستان بود و از غرب به عنوان پشتيباني از محور جنوب استفاده مي كرديم.

سؤال: يكي از علل اصلي شكست عمليات رمضان استفاده از تك جبهه بود، پس چرا در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر 1 نيز از همين تاكتيك استفاده شد؟ آيا بعد از هر عمليات نقاط قوت و ضعف مورد توجه قرار نمي گرفت؟ آيا قائل به شكست در اين عمليات‌ها هستيد؟

اين واقعيتي است كه در عمليات رمضان و والفجر شكست خورديم

محسن رضايي: اين واقعيتي است كه ما در عمليات رمضان و والفجر مقدماتي شكست خورديم .البته در بعد ظاهري، چراكه در بُعد معنوي شكست را قبول ندارم و بنابراين نام براي اين عمليات‌ها از عبارت «عدم الفتح» استفاده مي كنم ، به اين معني كه از نظر معنوي شكست را نپذيرفتيم اما از نظر فني و نظامي يك شكست محسوب مي شد.
عمليات والفجر مقدماتي تك غير جبهه‌اي، محاصره‌اي و احاطه‌اي بود كه تبديل به تك جبهه‌اي شد و دليل آن نيز متوجه شدن دشمن و تغيير جهات و آرايش خود بود. از اين تجربه در بدر و خيبر و فاو استفاده كرديم. لذا اگر عمليات والفجر مقدماتي يك ماه قبل تر انجام مي شد حتماً موفق مي شديم چراكه در آن منطقه بعد از رمل يك دشت قابل مانور براي نيروهاي نظامي فراهم بود و وقتي يگان هاي دشمن كه در آن دشت آرايش گرفته بودند روبروي خود را نگاه مي كردند كه اين همه رمل وجود دارد و نيروي پياده به سختي عبور مي كند لذا هيچ‌گاه در اينجا آرايش جبهه اي نمي گرفتند بلكه پاسگاه‌هاي ديده‌باني و مراقبتي قرار داده بودند و ما اين نقطه ضعف ارتش عراق را پيدا كرده بوديم. بنابراين شبانه با كارهاي مهندسي شروع به آماده سازي جاده‌ها براي عبور نيروها از اين منطقه كرديم اما دشمن متوجه شد و آرام آرام آرايش خود را تغيير داد. يعني اگر جناح او قبلاً به سمت اين رمل‌ها بود اكنون روبروي اين رمل‌ها قرار گرفت و ما نمي توانستيم دور بزنيم و وقتي وارد مي شديم به پيشاني دشمن مي زديم.زماني ما فهميديم جبهه و آرايش دشمن تغيير كرده كه عمليات آغاز شده بود لذا به جز شب اول و دوم ديگر عمل نكرديم و نيروها را به عقب برگردانديم.

سؤال:از دليل تشكيل «قرارگاه رمضان» بگوييد. آيا قرارگاه رمضان در جبهه شمالي نمي توانست بن بست جنگ در سالهاي 63- 62 را برطرف سازد؟

سه هدف در عراق داشتيم؛ بصره، بغداد و كركوك

محسن رضايي: چرا مي توانست و به همين علت هم ما محور شمال عراق را فعال كرديم. بطور كلي ما در عراق سه هدف اصلي داشتيم كه ارزش برنامه ريزي داشت: بصره، بغداد و كركوك.فاصله ما تا كركوك خيلي زياد بود و حتي در برخي مناطق بيشتر از فاصلة ما تا بغداد اما امكان خوبي كه ما داشتيم مسئله جمعيتي بود يعني جمعيت ساكن دراطراف كركوك را اكراد معترض به دولت عراق تشكيل مي دادند و ما مي توانستيم با استفاده از اختلاف ها و اعتراض هايي كه نسبت به حزب بعث و دولت عراق داشتند، پتانسيل جديدي در جنگ عليه دولت صدام بوجود آوريم.
برهمين اساس قرارگاه رمضان را به فرماندهي برادر ذوالقدر تشكيل داديم و ايشان هم وقت كافي گذاشتند و همراه با آقاي طالباني به سليمانيه رفتند و در ارتفاعات شمال سليمانيه و تا نزديك كركوك نيروها را جلو كشاندند و در واقع با سازماندهي اكراد معترض عراق به دنبال فرصتي بوديم تا خط دفاعي عراق رادر هم بشكنيم.
در عمليات والفجر 10 يكي از انگيزه هاي اصلي ما اين بود كه از سمت سد دربنديخان به سليمانيه نزديك شويم و با گرفتن سليمانيه، كل جبهه شمال عراق را به خودمان متصل كنيم در نتيجه عملاً كركوك هم از طريق سازماندهي كه در بين اكراد معترض كرده بوديم به دست ايران مي افتاد.بنابراين قرارگاه رمضان مورد توجه ما بود تا به عنوان يك محور پر قدرت عليه ارتش عراق سازماندهي شود اما عواملي موجب شد كه به اهداف خودمان از جمله تصرف سليمانيه دست پيدا نكنيم.


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.054 seconds.